سکوت کن دلم اینجا سکوت اجباری است
اگر چه حرف و غزل در نگاهمان جاری است
همیشه عشق برایم سکوت و ابهام است
شبیه دیدن او بین خواب و بیداری است
چه قدر پیر شدم با مرور خا طره ها
به ذهن خاطره هایم سکوت غمباری است
ورق زدم به عقب تا رسم به کودکی ام
دوباره دیدن آن سادگی چه دیداری ست
یکی نبود و یکی بود و زیر سقف کبود
دوباره قصه ی مادر بزرگ تکراری ست
دلم شکست و غزل مرد .....آه ای مردم
چه قدر طعنه و زخم زبانتان کاری ست
اگر چه حرف و غزل ناتمام مانده ولی
سکوت کن دلم اینجا سکوت اجباری ست
نظرات شما عزیزان:
|