I LOVE YOU
I Love You

I LOVE YOU

نعجّب نكنيد اينجا همه چي در همه

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


داستان بسیار زیبای مشت خدا

 

 دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت: 

مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.
 
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه
 
داد، بعد لبخندی زد و گفت: 
 
چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به عنوان
 
جایزه برداری.
 
ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای
 
برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت
 
شکلاتهاتو بردار"
 
دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی‌خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمی‌شه شما بهم بدین؟ "
 
بقال با تعجب پرسید: 
 
چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟ 
 
و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نويسنده: Ehsan تاريخ: سه شنبه 20 / 12 / 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

احسان هستم متولد 39/4/1996 میلادی و 10/2/1375 هجری شمسی. و وبم متولد 2012/1/27 ميلادي و 1390/11/7 هجري شمسي. بازدید کننده عزیز لطفا پس از خواندن هر مطلب نظر خود را ثبت کنید لطفا از وبلاگ شماره دو اين وبلاگ هم ديدن كنيد http://ehsan1375.loxblog.com

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب